7) نقش خزانه دار محفل روحانی و پاکت اعانه من
…حضرت ولی امرالله به محفل شما توصیه می فرمایند که در ضرورت ایثار "تبرّعات منظم" به صندوق محفل ملّی، احباء را مرتب یادآور باشید—قطع نظر از اینکه وضعیت مالی محفل بحرانی است یا خیر. (ترجمه غیر رسمی)
—حضرت شوقی افندی
...جلسات برای جمع آوری تبرّعات بلامانع است اگر با روحیه حقیقی ایثار توأم باشد، نه اینکه مخاطب را تحریک به شور و هیجان نمود و با ترفندهای روانشناسی-گروهی نفوس را وادار به پرداخت کرد.... کلیّه فعالیتهای امری باید موقرانه انجام گردد. (ترجمه غیر رسمی)
—حضرت شوقی افندی
همانطور که بیاد دارید در شماره پیشین چشمهٔ خروشان "وظیفهء مستقیم و اجتناب ناپذیر محافل روحانی محلی و ملّی در قبال آموزش احباء با تعالیم روحانی در تبرّع" آشنا شدیم. اشارهایی به ترس درونی خزانهدار کردیم که از عبور خط باریک میان آموزش تعالیم و تحمیل اجباری واهمه دارد. بعضی از خزانهدارها از ترس تحمیل اجباری، آموزش را بطور کلی کنار گذاشتهاند. این ترس مانعی است بزرگ زیرا خزانهدار موظف آموزش احباء به " تعالیم روحانی تبرّع در آیین بهائی،" است. نحایتاً در نشریۀ پیشین خواندیم که چگونه حضرت شوقی افندی این چالش را برای ما سهل فرمودهاند و چارچوبی ظریف برای آموزش و حتی درخواست تبرّعات تعیین کردهاند. درد آنجاست که نه خزانهدار میداند که باید احباء را آموزش دهد و نه احباء میدانند که مهمترین وظفیه خزانهدار آموزش است.
...درخواست تبرّعات در صورتی که جنبهء عمومی داشته باشد، کلمات آن با دقت انتخاب شده باشد، نفوس را الهام دهد، و با لحن موقّر بیان گردد البته که همیشه و در همه شرایط مورد استقبال است؛ امّا تصمیمگیری در تبرّع به صندوق باید کاملاً به صلاحدید هر فرد مؤمن—چه زن چه مرد—گذاشته شود که حالت، مقدار، و هدف تبرّع خود را با وجدان خود تعیین کند. (ترجمه غیر رسمی)
—حضرت شوقی افندی
در این شماره، با بررسی سه مانع فطری و ناخودآگاه دیگر که خزانهدار محفل را از تعلیم و تربیت جامعه دور میدارد بحث را ادامه خواهیم داد. اوّلین مانع همانا که عدم "دانستنیها و عرفان" در تعالیم است. سفر به کشف اسرار حکمت الهی، پیرامون تبرّعات بهائی، سفری است طولانی و فردی که تازگی به عنوان خزانهدار انتخاب شده ممکن است هنوز برای شناخت آثار الهی در مورد تبرّعات راه درازی نپیموده. ولی خزانهدار باید تلاش کند و خود را با مطالب آشنائی دهد. در نتیجه ممکن است خزانهدار خود هنوز نعمتهای معنوی و شگفتانگیز مشارکت فداکارانه را تجربه نکرده باشد. در این موارد، وقتی که خزانهدار به منظور صحبت و تعلیم و تربیت جامعه برمیخیزد و با احباء رو به رو میشود، عدم اعتماد او نسبت به آثاری که میخواند خواه نا خواه محسوس است. علاوه بر عدم مطالعه و عمیق بودن در موضوع تبرّعات، زمانی که خزانهدار خود را از روند مشارکت سخاوتمندانه، فداکارانه، منظم و دستهجمعی به صندوق بهائی معاف میکند، آموزش او جنبههای عرفانی نداشته زیرا خود ایمان ندارد و با چالشی عمیق و دردناگ مواجه میشود. شراب احکام الهی را باید چشید و گرنه صحبت در باره اش سودی ندارد.
پیر می فروش که ذکرش به خیر باد - گفتا شراب نوش و غم دل ببر ز یاد
کتاب مسطتاب اقدس، مقدّس ترین کتاب بهائیان دنیا
لا تحسبنّ انّا نزّلنا لکم الاحکام بل فتحنا ختم الرّحيق المختوم باصابع القدرة والاقتدار. (ترجمه غیر رسمی مضمون: گمان مبريد كه براي شما فقط چند فقره احکام نازل كردهايم. خیر! بلکه مهر بادهء مختوم را با انگشتان قدرت و اقتدار گشودهایم.
—حضرت بهاءالله
قبل از اینکه غواصی یاد بگیرم، در مقابل دریای خزر مینشستم و از زیبایی و افق وسیع آن لذّت میبردم. عظمت دریا آنقدر مرا به خود میکشید که حتی در جوانی چند فقره شعر هم در مورد آن نوشتم. امّا همیشه از خود میپرسیدم زیرا دریا چطور است. سالها بعد در اقیانوس آرام گواهینامه غواصیام را گرفتم و حقیقتاً دنیای نوینی برایم باز شد. عمق دریا خیلی زیباتر از آنچه که از سطح دریا تصور میکردم بود. حجم و رنگهای مختلف زندگی در عمق دریا سحرآمیز بود و در عین حال تجربهایی محقرانه و خاضعانه. در عمق آب حس میکردم دریا مرا خوشآمد میگفت. گویی میلیونها ماهی در دریای پرشگفت، این حقیر را با محبّت پذیرفته بودند. همچنان که در ژرف دریای آبی شناور بودم با آرامش نَفَس میکشیدم و حیرتزده میانیشیدم، مرجانهای پر جنبوجوشِ ته دریا را تماشا میکردم، و حقیقتاً چشمانم به اسرار اقیانوس باز شده بود-پدیدههایی که تا آن روز هیچوقت به آن آگاه نبودم. آنجا نفس کشیدن مفرّح ذات بود.
هر نفس که فرو میرود ممدّ حیاتست و چون برمی آید مفرّح ذات
پس در هر نفسی دو نعمت موجودست و بر هر نعمتی شُکری واجب!
قبل از این تجربهء بینظیر، همیشه اقیانوس را از ساحل تماشا میکردم، بنابراین در شعرهایم دریا را به عنوان سطحی موّاج، آشفته و خشمگین توصیف میکردم. نگاه من از دریا امواجی بود که به تخته سنگهای ساحل اصابت میکرد و آنقدر محکم میکوبید که ذرّات آب پودر میشد و به ساحل سقوط میکرد. این بینش من از دریا بود.
زند موجی بر آن کشتی که تخته تخته بشکافد - که هر تخته فرو ریزد زگردشهای گوناگون
چه دانمهای بسیار است، لیکن من نمیدانم - که خوردم از دهانبندی در آن دریا کفی افیون
وقتی مربّی ماهر مرا به این فنّ غواصی آموزش داد و مرا مشایعت کرد تا بتوانم در ژرف دریا غوطهور شود به این مسئله پیبردم که چگونه واهمه من از امواج پر طلاطم دریا طی سالیان سال مرا از چنین تجربۀ بینظیری محروم کرده بود. بر خلاف ساحل پرطلاطم، در ژرف دریایآبی همه چیز با آرامش، سکوت، و متانت توائم بود و جریانی پاک و منزه حیات را در عمق دریا هدایت مینمود. کل کائنات در دریا تحت نفوذ این جریان حرکت میکردند.
برای حقیر خزانهدار محفل مقدّس روحانی حکم مربّی غواصی دارد که دستم بگرفت و پا به پا برد تا واهمه من ریخت و در این راه صالح شدم. او باید با اطمینانی بیحد و حصر بدون تردد و شک، با استناد به آثار مقدّس بهائی، احباء را مشایعت کند که در دریای حکمت الهی خود را غوطهور کنند و "اسرار آن را بیابند". پس خزانهدار در وهله اول باید خودش غواصی کند، و اوّلین کسی باشد که آموزه های بهائی را یاد گرفته اشتراک کند.
دستم بگرفت و پا به پا برد - تا شیوه راه رفتن آموخت
یک حرف و دو حرف بر زبانم - الفاظ نهاد و گفتن آموخت.
خزانه دار موقعی میتواند در این کار موفق باشد که شخصاً به این باور برسد که تعالیم الهی فقط چند فقره آیۀ نازل شده نیست بلکه همانند موهبتی از جانت پرودگار است. اگر شخصی جهد کرد و خود را به ژرف این آیات رساند خواهد دید که همه آنها حاوی گنجینهائی بیحد و حصر میباشند. اگر خزانهدار آیات مقدّس را همانند "چند فقره آیه" به احباء تقدیم کند مثل آن است که اقیانوس را از ساحل آن مشاهد و توصیف مینماید.
اغتمسوا فی بحر بيانی لعلّ تطّلعون بما فيه من لئالئ الحکمة و الاسرار ....هذا دين اللّه من قبل و من بعد من اراد فليقبل و من لم يرد فانّ اللّه لغنيّ عن العالمين. (ترجمه غیر رسمی بیان: در دریای کلام من غور نمایید تا به مرواریدهای دانش و اسرار موجود در آن آگاه شوید و مروارید حکمتم را که در عمق آن پنهان شده کشف کنید ... این دین خداست، از قبل بوده و تا ابد خواهد ماند. جوینده یابنده است و کسی که امتناع جست، براستی خداوند مستغنی و بینیاز است از مخلوق خود.)
—حضرت بهاءالله
غوطه ور شدن در اقیانوس آیات الهی، به انسان این فرصت را میدهد که درّ حکمت احکام را کشف کند. همانطور که حضرتبهاءالله در کتاب اقدس توصیه میفرمایند که برای رسیدن به ادراک، عمل و غوطهور شدن طلب میکند در هنگام تبرّعات هم انسان باید عمل کند و کوشش نماید تا حکمت الهی را بیابد. برای رسیدن به "راز حیات حقیقی" باید به بطور کلی انقطاع کنیم تا به ژرف مطلب پی بریم. حضرتبهاءالله در آیه فوق کتاب مستطاب اقدس میفرمایند جوینده یابنده است و باید عمل کرد بدون توجه به اعمال احدی. این حقیر در طول زندگی با بعضی احباءالله روبرو شدهام که به کردار، عملکرد و یا بیمهری خزانهدار آنقدر توجه میکنند که خود را از اشتراک محروم میسازند. ولی باید انصاف داشته باشیم و قبول کنیم که خزانهدار انسانی است همانند همه ما که در زندگی معنوی خود در حال رشد و انکشاف است. حضرت عزیز ولیامرالله مسئولیت آموزش احباء را به دوش محفل روحانی گذاشتهاند نه بدوش خزانهدار. تمرکز بر عملکرد خزانهدار میتواند مانع غوطهور شدن ما در اقیانوس آثار الهی گردد. در اصل تبرّعات ما باید صرفاً توجه به ربطهٔ قلبی ما با جمال مبارک کند.
در اینجا حکایتی ذکر میشود که در یکی از جوامع ثروتمند بهائی در غرب اتفاق افتاده است. این داستان نشان میدهد که وقتی احباء در ایثار تبرّع افکار خود را بسوی مقصد حقیقی جلب میکنند، کمبودیهای خزانهدار نیتشان را تبدیل به جذب تأیید میکند. سالها بود که این جامعه برای خرید زمین حظیرةالقدس در شهر خود به جمعآوری اعانات مشغول بودند. در مجالس مختلف نفوس تبرّعات زیادی بطور دسته جمعی و با اتحاد همگانی تقدیم میکردند. ولی همانطور که خداوند همیشه برای امتحان بندگانش آماده است، در این جامعه بهائی هم پس از یکی از این جلسات جمع آوری اعانات، خزانهدار کاری کرد که احدی تصور نمینمود. او با وجههای جمع شده فرار کرد و دیگر دست کسی به او نرسید. آیا شما فکر میکنید حضرتبهاءالله جواب این جامعهٔ سهلنکار را چگونه داد؟ فکر میکنید بعد از این حادثه چه اتفاقی برای بهائیان این جامعه رخ داد؟ آیا اعضای جامعه همدیگر را تقصیرکار کردند و میان آنها چگونه دشمنی رایج شد؟ چند گزینه در اینجا ذکر شده، خواهشمندست بخوانید و گزینه صحیح را برای خود انتخاب نمایید.
الف) جامعه بهائی به فقیر و فقدان افتاد، و خزانهدار به یک زندگی ثروتمندانه رسید و تا آخر عمر با خوشی زندگی کرد؛
ب) بهائیان این جامعه بسیار ناامید شدند و عدهٔ کثیری از احباء از دین بهائی خارج شدند؛
پ) دیگر احدی تبرّع به صندوق بهائی نداد زیرا نمیتوانستند به هیچ خزانهداری اعتماد کنند،
ت) جامعه بهائی منطقه هرگز به خرید زمین حظیرةالقدس نائل نگشت؛
ث) بخاطر سرقت و این کار غیر الهی حضرتبهاءالله جامعه بهائی را مجازات کرد؛
ج) خداوند به خاطر روحیه ایثار و در فرایند تبرّعات سخاوتمندانه در راه پروردگار به جامعه پاداش بزرگی عطا کرد.
بدیهی است که اعضای جامعه از شنیدن این خبر اسفناک تکان خوردند، اما سست نشدند؛ زیرا آنها در فرایند اشتراک خود در تبرّعات به صندوق به رابطه شخصی خود با حضرتبهاءالله توجه داشتند نه عملکرد خزانهدار. احباء این جامعه نتنها خشمگین نشدند بلکه بیشتر در اهدای تبرّعات کوشیدند. بعد از گذشت این امتحانات روزی مؤمنی از مؤمنان منطقه که سالها مریض بود و از این موضوعات اطلاعی نداشت فوت کرد و در وصیتنامه خویش یک قطعه زمین چندین میلیون دولاری به جامعه بهائی اهدا نمود. جامعه در این زمین حظیرةالقدسی ساخت ولی باز هم احبای عزیز به ایثار تبرّعات ادامه دادند و زمین دیگری خریداری کردند. این روحیه اشتراک همگانی و ایثار در جمع احباء باعث شد که آنها زمین بسیار ارزانی در یک منطقهٔ پَرت خریدای کنند و در یک برنامهریزی غیره منتظره شهر آن ناحیه آباد شد و ارزش زمین به دهها برابر افزایش یافت. این جامعه بهائی اکنون دارای دو حظیرةالقدس بسیار ویژه میباشد که ارزش آن با اعاناتی جمعآوری شده اصلاً قابل مقایسه نیست.
این همه نعمت از کجا میآید؟ فقط و فقط ایمان احباء به حکمت نهفته در تبرعات و روحیهٔ فداکاری. این حادثه به هر شخص منصفی معلوم میسازد که معایب خزانهدار بطور کلی نمیتواند تاثیر معکوسی در جذب تأئیدات الهی و نعمتهای معنوی برای جامعهایی داشته باشد که با سخاوت، فداکاری و اتحاد در راه خداوند میکند. گوئی که آنها پاکت اعانه خود را به حضرتبهاءالله داده بودند نه خزانهدار. هنگامی که احباء خود را در اقیانوس او غوطهور میکنند، اقیانوس اسرار خود را بر آنها باز میکند.
مانع دیگری که میتواند خزانهدار را از تعلیم و تربیت احباء در تبرّعات بصندوق بهائی دور کند ذهنیّت حسابداری و روحیۀ پرداختی/وصولی است. خزانهدارانی که با چنین ذهنیّتی به مسئولیت خزانهداری میپردازند انسانهای بسیار زحمتکش و جاننساری هستند، اما تمرکز اصلی آنها صرفاً برآورده کردن اهداف مالی محفل روحانی است نه تغذیه روح احباء. بنابراین، هنگامی که مقدار تبرّعات کم میگردد، این سری از خزانهدارها با طراحهای استراتژیک و بازاریابی شرعی سعی میکنند مقدار تبرّعات را بالا برند، اما نگران این نیستند که حدّ سخاوت، فداکاری، ایثار و اشتراک دسته جمعی بالا رود. وقتی که اهداف محفل برآورده نمیشوند، اینگونه خزانهدارها خود را سرزنش میکنند؛ ولی هنگامی که مقدار پرداختی و درآمد بیش از اهدف است احساس نائلیت و فتوح دارند. رسیدن به اهداف مالی و پایین آوردن خرج تنها دغدغه آنهاست و در ضمیر ناخودآگاهشان مطرح نیست که این فرایند روحانی به تقویت رشد معنوی احباء دارد یا خیر. این حقیر خوب بیاد دارم یک بار با یکی از همین خزانهداران پر انرژی هم ضیافتی بودم. ایشان با سپاس از احباءایی که مبالغ گزاف میدادند شخصاً تشکر و قدردانی میکرد که به هدف محفل کمک مالی کردند امّا حرفی از فدکاری آنها نمیزد. یک بار در حال ارائه راپورت خویش به یک خانواده اشاره کرد و گفت: "با تشکر از دوستانی که کمک کردند به اهداف خود برسیم."
Treasurer's eagerness to win the financial goals of the Assembly
...جلسات برای جمعآوری تبرّعات بلامانع است اگر با روحیه حقیقی ایثار توأم باشد، نه اینکه مخاطب را تحریک به شور و هیجان نمود و با ترفندهای روانشناسی-گروهی نفوس را وادار به پرداخت کرد.... کلیّه فعالیتهای امری باید موقرانه انجام گردد.
—حضرت شوقی افندی
همزمان با مسؤلیت روحانی احباء در قبال تبرّعات به صندوق، وظیفهء مستقیم و اجتناب ناپذیر محافل روحانی محلی و ملّی در قبال تعلیم و تربیت احباء به تعالیم روحانی در تبرّع بهائی است. قصور و اهمال محافل در آموزش احباء مثل اینست که نفوس را عمداً از برکت و مزیّتهای معنوی، حاصل از بخشش در راه پروردگار، محروم و بینسیب ساخت. (ترجمه غیر رسمی)
—بیت العدل اعظم الهی
محفل ملی نه باید احساس شرمساری کند و نه احساس خجلت یا سرافکندگی که در مورد تبرّعات با احباء صحبت کنند، بلکه می بایست مدام از ایشان بخواهد که با گذشت و انفاق نمونۀ ایمان و ایثار در امرالله باشند. باید یادآوری کند که با انکار نفس و از خودگذشتگی به رشد روحانی خواهند رسید؛ که خوف تهیدستی نباید آنها را از فداکاری باز دارد؛ و اینکه عنایات و نعمات الهی از منشاء کل خیر و غنا، بیوقفه و مسلم به آنها خواهد رسید. (ترجمه غیر رسمی)
—بیت العدل اعظم الهی
محافل بهیچ وجه نباید در گفتگو با احباء در مورد تبرّعات به صندوق بهائی دریغ کنند، یا بیتفاوت بخرج دهند. احباءی تازه تسجیل در مناطق تبلیغی دستهجمعی اعضای همطراز جامعه بهایی محسوب میشوند و باید از امتیازات روحانی و وظایف خود مطلع گردند... خدمت در راه خدا و قیام به امر محورحیات هر مؤمن حقیقی است و اشتراک در تبرّعات به صندوق یکی از جنبههای حیاتی این خدمت محسوب می گردد. (ترجمه غیر رسمی)
—بیت العدل اعظم الهی
بیت العدل اعظم الهی کوششهای پرتقلای شما—در رابطه با آموزش محافل روحانی محلی و احبای عزیز پیرامون اهمیّت اشتراک منتظم و فداکارانه به صندوق تبرّعات بهائی—را قدردانی مینماید و خاطرجمع است که همیشه احباء را به اصل اشتراک عمومی و همگانی یادآوری میفرمایید. (ترجمه غیر رسمی)
—بیت العدل اعظم الهی
حضرت ولیامرالله به محفل شما توصیه میفرمایند که در ضرورت ایثار "تبرّعات منتظم" به صندوق محفل ملّی، احباء را مرتب یادآور باشید، قطع نظر از اینکه وضعیت مالی محفل بحرانی است یا خیر. بجز یک جریان مداوم و منتظم تبرّعات به صندوق هیچچیز نمی تواند ثبات مالی برای شما تأمین کند؛ ثباتی که پیشرفت مؤسسات به آن وابسطه است. (ترجمه غیر رسمی)
—حضرت شوقی افندی
چسبیدن به مقام و عنوان خزانهدار، جمعآوری وجوه، شمارش پاکت های اعانه، و تمرکز کلی به گزارشات حسابداری تدریجاً میتواند خزانهدار را تبدیل به یک مدیر بازاریابی و نمایندهٔ تجاری کند. شاید خزانهدار برای رسیدن به اهداف سالانه محفل روحانی، خود را زیر فشار بسیار میبیند، امّا باید در نظر بسپارد که رسیدن به اهداف صندوق محفل روحانی هیچوقت جزء وظایف خزانهدار نبوده و نیست. اهداف مالی جامعه وظیفه جامعهء بهائی است و وظیفه خزانه دار آموزش و تعلیم و تربیت جامعه به تعالیم معنوی اشتراک عمومی و منظم است. این است وظائفۀ اصلی محفل روحانی و اگر خزانهدار به جای بازاریابی تمرکز به آموزش میکرد، با فضل جمال مبارک اهداف سالانه محفل روحانی هم با روحیهٔ بخشندگی، فداکاری، وایثار تحقق مییافت.
مانع سوّمی که خزانهدار را از اجرای برنامههای آموزشی و تعلیم و تربیت ممانعت میکند، عدم برنامهریزی محفل روحانی است. گاهی اوقات محفل روحانی خزانهدار را به حال خویش رها میسازد زیرا مادام که پول جاریست به خزانهدار کاری ندارد و مسئولیت او را جدی نمیگیرد و اگر پول کم شد به او فشار میآورد. با اینهمه برنامۀ سالیانهائی برای آموزش تعیین نمیکند و از خزانهدار حمایتهای نمینماید. محفل باید به خزانهدار کمک کند که این موانع را از مسیر خود حذف کرده مشغول آموزش شود.