top of page

تقدیم به تقدیس تبرع در آئین بهایی!  این مجموعه بواسطه

محفل مقدس بهائیان آذربایجان جمع آوری گردیده

۱۰)  آداب و عادتها و پاکت اعانه من

الکرم و الجود من خصالی فهنیا لمن تزین بخصالی. (ترجمه غیر رسمی بیان: بخشندگی و سخاوت از ویژگی‌های من است!  خوشابحال نفسی که با فضیلت‌های من خود را مزیّن کند.)

حضرت بهاءالله

 

کلیه اعانات و تبرّعات بهائی باید به خزانه دار محفل روحانی تقدیم شود... (ترجمه غیر رسمی)

حضرت شوقی افندی

 

هر نفسی بکمال روح و ریحان و تسلیم و رضا اداء نمود لدی الله مقبول و الأ آنٌه غنی عن العالمین. 

حضرت بهاءالله

 

در این شماره چشمه‌ٔخروشان بحثی را که در شمارهٔ پیشین شروع کرده‌بودیم پیرامون موانع فکری-روانی انسان از تقدیم تبرّعات سخاوتمندانه و فداگارانه را ادامه خواهیم داد. البته فرقی نمی کند که آیا این موانع فرهنگی، فکری، و یا علمی است.  بهرحال این گونه موانع‌ها راه انسان را از مسیر فداکاری و سخاوت کج می‌کند.  این حقیر در دههٔ ۱۹۹۰ در شهرهای کوچک آغجابَدی و بَردهَ زندگی می‌کردم و آن زمانی بود که جنگ قره‌باغ میان آذربایجان و ارامنستان هنوز ادامه داشت.  سازمانی امدادی به منطقه آمده بودند و بنده هم با یکی از این شرکت‌ها مشغول کار شده‌بودم.  شرکت ما آن زمان برای رانده شدگان قره‌باغ که بسوی برَدهَ میامدند مسکن تهیه میکرد و خانه‌های موقتی می‌ساخت.  زمستان سختی را پشت سرگذاشتیم و بخاطر نبودن برق و امکانات خیلی سرما خوردیم. بنده همکاری داشتم بنام هیلال که با هم خوب کار می‌کردیم و با هم دوست صمیمی شده‌بودیم. هیلال شخصیتی عمیق داشت، وشور و شوق هنرش تحسین‌امیز بود، شعر هم می‌خواند و هم می‌سرود، به موسیقی اصیل آذربایجانی تصلت داشت و مرتب در ماشین گوش می‌دادیم.  هیلال صدای خوبی داشت و بعضی مواقع در کوه‌های قره‌باغ که ماشین میاستاد در سه‌گاه برایمان می‌خواند.  دستخط او بسیار زیبا بود و عموماً روح بزرگی داشت.

 

در عین حال هیلال شخصی بود متدیّن و با عمل خویش، خدا را می‌پرستید نه با حرافی پوچ و تو خالی.  وقتی به ماشین می‌نشستیم و از یک پروژه به پروژه دیگر می‌رفتیم، هیلال اغلب در مورد جنبه‌های معنوی زندگی صحبت می‌کرد و بدینوال اوقات شیرینی با هم داشتیم. اصولاً سفر و مسافرت یک جنبه معنوی دارد، خصوصا در سکوت که روح انسان را وادار به تعمق می‌کند.

 

بسیار سفر باید تا پخته شود خامی  -  صوفی نشود صافی تا در نکشد جامی

 

هر از گاهی می‌دیدم هیلال یک ممد-اَمین (اسکناس آذربایجانی) بعنوان نذری کنار می‌گذاشت و پس از خواندن دعا آن ممد-اَمین را روی داشبورد ماشین قرار می‌داد تا در فرصت مناسب خیرات دهد.  نذری‌های هیلال گاهی اوقات برای هفته‌ها روی داشبورد می‌نشست.  او در کنار جاده مدام بدنبال صندوق نذری خوب می‌گشت که خیرات خود را در راه خدا تقدیم کند. هیلال گول نمی‌خورد و نذری‌هایش را در هر صندوقی نمی‌اندخت، چرا که اعتقاد داشت بعضی از صندوق‌های نذری کار نمی‌کنند و قدرت سحرآمیز ندارند. او روزی با من در میان گذاشت که نذری‌اش را در یک صندوق نزدیک یوولاق انداخت. بعد از اینکه راه افتاد ماشینی پیچید جلو و تصادف کرد و از آن روز متوجه شد که آن صندوق نذری خوب کار نمیکند.

سمن بویان غبار غم چو بنشینند، بنشانند  -  پری رویان قرار از دل چو بستیزند، بستانند

روی صندوق نذری نوشته: برای ساخت و ساز جاده در راه خدا اعانه دهید

 

به نظر حقیر هیلال مردی ثروتمند بود. او معاش خود را با اسکناس‌های صد دولاری آمریکائی جمع‌آوری می‌کرد و در صفحۀ روزنامۀ خالق محکم می‌پیچید که در یخچال خود نگاهداری کند. در طی ۱۸ ماهی که با هیلال کار می‌کردم، هرگز نمی‌توانستم بفهمم برای چی یک شخص غنی هر دفعه یک ممد-اَمین (۰/۲۵ دلار) در راه خدا می‌دهد.  مثل اینکه کسی به او یاد داده بود که نذر یعنی یک ممد-اَمین. هیلال متوجه شده‌بود که من هرگز در صندوق نذری پول نمی‌اندازم و بخاطر این او بارها در این مورد با من صحبت کرد تا شاید مرا راهنمایی و ارشاد کند. ایشان شخص صبوری بود و با مهربانی و محبّت سعی می‌کرد مرا قانع کند که تبرّعات در را خدا مفید است.  میگفت این یک قدم مهم بسوی عشق ورزیدن و قدردانی از خداوند است و خداوند ما را حفظ خواهد‌کرد. متأسفانه من هیچوقت نتوانستم با هیلال در مورد چاشهای خود برای رسیدن به حکمت‌های الهی در ایثار تبرّعات فداکارانه و سخاوتمندانه صحبت کنم امّا او از پدران و اجداد خود یاد میکرد و با اطمینان کامل تلاش داشت که مرا براه راست هدایت نماید.

ممد-اَمین رسول زاده، سیاستمدار و دولت‌مرد آذربایجانی، دانشمند، انتلکتوال، و اوّلین رئیس جمهور جمهوری دموکراتیک آذربایجان در سالهای ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۰

 

هر گاه به داشبورد ماشین نگاه می‌کردم، نمی‌توانستم بخود توجیح کنم ه چگونه یک مرد فرهیخته، تارخ‌شناس، هنرمند، شاعر، متدیّن، و ثروتمند برای پیشرفت جامعه بشریّت اینگونه به سبک غیرمنطقی خیرات می‌دهد. یک روز برای صرف نهار رفتیم به کافه‌ای کوچک نزدیک قاراتپّهَ. وقتی صورت‌حساب را آوردند هیلال اصرار کرد که مهمان او باشیم.  صورت‌حساب را داد ولی پس از چند لحظه پیشخدمت بطرف میز برگشت و یکی از ممد-اَمین‌ها را به هیلال بازگرداند و گفت که اسکناس پارگی دارد و بسیار قدیمی و خراب است.  از شنیدن این حرف هیلال بسرعت از صندلی خود بلند شد و با تواضع و فروتنی مخصوصی از صاحب رستوران عذرخواهی کرده اسکناس را در حال عوض کرد.

وقتی به ماشین نشستیم، با تعجت بسیار ملاحظه کردم که هیلال همان اسکناس پاره شده را از جیب خود در آورده بروی داشبورد ماشین قرار میدهد. بعد چنین گفت: "بسیار سعی کردم این اسکناس را رّد کنم ولی متأسفانه هیچکس آن را از من قبول نمی‌کند." صحبتش را اینگونه ادامه‌ داد، "تحت رژیم شوروی، همیشه اسکناس‌های پاره شده را مبادله می‌کردیم، امّا بعد از جنگ قره‌باغ و سقوط اتحاد جماهیر شوروی بانکی نیست که اسکناس تبدیل کند."  من که بسیار پریشان حال بودم دیگر نتوانستم سکوت کنم و با هیجان به او گفتم: "هیلال چه میکنی؟ اگر هیچ کسی حاضر نیست این اسکناس کهنه پاره را از تو قبول کند، چرا فکر میکنی خداوند از شخصی مثل تو این کاغذ پاره را قبول خواهد کرد، و اصلاً چرا آن را به خدا می‌دهی؟" هیلال متوجهٔ پریشانی من شد. مرا آرامش داد و گفت: "اصلاً غصه نخور. این اسکناس را میاندازم در همان صندوق نذری که کار نمیکند نزدیک یوولاق."  درست همان روز بود که برای اوّلین بار متوجه شدم مردم دنیای امروز به صندوق‌های نذری چگونه برخورد می‌کنند.  این صندوق‌ها برای جمع‌آوری اسکناس‌هایی می‌باشد که دیگر بکار کسی نمی‌خورد. در دورۀ حضرت‌بهاءالله دیگر اینطوری نخواهد بود.  این دور بلوغ جامعه بشریّت است و تبرّع در را خدا باید در مسیری دیگر طی شود.

 

   به عمری یک نفس با ما چو بنشینند، برخیزند  -  نهال شوق در خاطر چو برخیزند، بنشانند

سرشک گوشه گیران را چو دریابند، دُر یابند  -  رخ مهر از سحرخیزان نگردانند، اگر دانند

 

امروز، عمیقاً مطمئن هستم که آموزش و تعلیموتربیت در خصوص تبرّعات سخاوتمندانه و فداکاری در ایثار می‌تواند نفوس صادق و خدادوستی مثل هیلال را به انسانهای معنوی و خادم جامعه بشریّت تبدیل کند. برای من داستان هیلال یک نمونه بارز از عبور مرحلهٔ تکامل بشریّت است که نظم قدیم همانند قالی در حال جمع شدن است و نظم نوین جهانی آرايحضرت‌بهاءالله در حال پهن شدن. سنت‌های قدیمی بسیاراند، امّا آنها تدریجاً تبدیل می‌گردند و مثل یک نقاشی زیبا در دیوارهای تاریخ جایگزین.  ما باید تلاش کنیم تا با مهارت‌های نوین آشنائی پیدا کنیم و ذهنیّت  خود را تربیت دهیم و بتوانیم کلیه اوقات، انرژی، و دارائی خود را برای رفاه جامعه بشریّت حصر کنیم.  دوران داد و ستد تمام شد که اعانه‌ای روی داشبورد ماشین میگذاشتیم و در عوض آن خداوند ما را از خطر راه حفظ می‌کرد.

 

ز چشمم لعل رمانی چو می‌خندند، می‌بارند  -  ز رویم راز پنهانی چو می‌بینند، می‌خوانند

 دوای درد عاشق را کسی کو سهل پندارد  -  ز فکر آنان که در تدبیر درمانند، در مانند

هیلال انسان پرکاری بود و به همه چیز رسیده بود، امّا بشدت در زندگی‌اش درچار نگرانی، فکر، و افسردگی بود. یک روز شندیم زخم معده گرفته و او را برای معالجه اورژانس به باکو برده‌اند. من دیگر هرگز هیلال را ندیدم. شايد اگر او برای پرورش روحیه سخاوتمندانه ابزاری، علمی، دانایی، و یا راهی در دنیای امروز پیدا می‌کرد، مي‌توانست شادتر و سالم‌تر زندگی کند.  حداقل این نتیجهٔ علمیست که تحقیقات کریستین اِسمیت و هیلاری دیویدسون دانشگاه آکسفورد در کتاب "تناقض در بخشش—بخشش بدست آوردن است گرفتن از دست دادن" بوضوح نشان داده.  میگویند: "بخشندگی محرّک سیستم ترشحاتی در مغز و بدن است که باعث افزایش لذت و تجربه پاداش میگردد، کاهش دهنده استرس، و سرکوب کننده درد است. این معمولاً موجب شادی بیشتر و سلامتی میگردد".

 

فهم سنتهای قدیمی مثل همین صندوق نذری به ما کمک می‌کند تا به حکمت نگارش اسم خود روی پاکت اعانه پی بریم.  این یک ریزه‌کاری است که حضرت‌بهاءالله در این ظهور اعظم در مرحله بلوغ بشریّت توصیه فرموده‌اند. امروز انسان نمی‌تواند از یک بسته بزرگ صددلاری که در روزنامه خالق بسته‌بندی کرده و در یخچالش نگاهداری میکند لذت ببرد مگر اینکه قبل از هر چیز روحیه بخشندگی و فداگاری را با میزان‌های نوین امروزی در خود پرورش دهد.

 

مهمترین سؤال اینجاست که اگر هیلال تبرّعات خود را در یک پاکت اعانه می‌گذاشت و نامش را روی آن پاکت می‌نوشت، آیا او هیچوقت یک ممد-اَمین پاره را در راه خدا تقدیم می‌کرد یا نه؟ از چیزی که من از هیلال در طول ۱۸ ماه دوستی دیدم "هرگز".  خشیته الله، حیاء، وجدان، و ترس ازدست دادن عشق پروردگار در هیلال مثل تار و پود به هم بافته شده بود. او فقط احتیاج به آموزش و یک کانال خوب برای پرورش روحیه ایثار خود داشت. در عوض جامعه بشرّیت به هیلال و میلیونها نفر امثال هیلال صندوق نذری کنار کوچهٔ سرد و تاریکی پیشنهاد کرده بودند.  هیلال از زخم معده بسیار رنج می‌کشید.  براستی ترس از خدا و حس حیاء همانند هدیۀ الهی در روح ما ودیعه گذاشته شده که ما را از خودمان حفظ کند و از اقدام اعمال ناشایسته و نالایق مصون دارد.

براستی ميگويم حفظ مبين و حصن متين از برای عموم اهل عالم خشية اللّه بوده. اوست سبب اکبر از برای حفظ بشر و علّت کبری از برای صيانت وری.  بلی در وجود آيتی موجود و آن انسان را از آنچه شايسته و لايق نيست منع مينمايد و حراست ميفرمايد و نام آنرا حياء گذارده‌اند.

حضرت بهاءالله

 

نوصيکم بتقوی‌اللّه و بمعروف و بما ينبغی و بما ترتفع به مقاماتکم براستی ميگويم تقوی سردار اعظم است از برای نصرت امر الهی و جنوديکه لايق اين سردار است اخلاق و اعمال طيّبه طاهره مرضيه بوده و هست.

حضرت بهاءالله

 

کلیه اعانات و تبرّعات بهائی باید به خزانه دار محفل روحانی تقدیم شود که برای ترفیع و ترقّی امرالله، در آن دیار و مملکت حصر گردد. (ترجمه غیر رسمی)

حضرت شوقی افندی

در آیین بهائی، به احباء توصیه می‌شود که تبرّعات خود را به طور مستقیم به خزانه‌دار محفل روحانی بدهند. احباء الهی هیچوقت با صندوق‌های اعانه بهائی در مکان‌های عمومی روبرو نخواهند شد. حتی در جائی مثل مرکز جهانی بهائی که صدها بهائی خدمت میکنند و هزاران بهائی از سراسر جهان هر هفته به زیارت می‌روند، تبرّعات به صندوق بهائی توسط نمایندهء ویژه بیت‌العدل‌اعظم الهی از احباء اخذ می‌گردد و فوراً رسید موقتی صادر میشود تا بعد از پذیرش آن، مکتوب رسمی بیت‌العدل به نام شخص صادر گردد.  حضرت عبدالبهاء برای هر فردی که تبرّعات میداده شخصاً با دستخط مبارک رسید و نامهٔ تصدیق مرقوم میفرمودند و حتی مهُر و امضاء می‌کردند.  امروزه در آرشیو محفل‌مقدّس‌بهائیان جمهوری آذربایجان نمونه‌های زیادی از این قبضها باقی‌مانده.  لطفا یکی از این رسیدها را در سمت راست ملاحظه نمایید. 

 

آخرین مشاهده ای که این حقیر در دوران دوستی پرسعادتم با هیلال داشتم تقبلی‌های پراکنده او بود. ایشان در طول تابستان به صندوق خیرات نمی‌داد، امَا در زمستان بیشتر خیرات می‌داد، زیرا شرایط جاده دشوارتر بود و بنظر او نیاز بیشتری به فضل خداوند داشتیم. در نظم نوین حضرت‌بهاءالله، احباء تشویق می‌شوند به طور منظم و همه‌گانی تبرّعات ایثار کنند نه فقط در روز نیازمندی. اهمیت اشتراک منظم به صندوق امر در واقع برای سلامتی و صحت معنوی ماست زیرا سخاوتمندی و بخشندگی داروئی است که روح، روان، و سلامت جسمانی مان را تضمین میکند. و مثل تلاوت روزانۀ نماز، خوردن غذا و خوابیدن، سخاوت هم باید روزانه پرورش داده شود و به طور منظم انجام گردد.

بیت العدل اعظم الهی از کوششهای پر تَُقلای شما در رابطه با آموزش محافل روحانی محلی و احبای عزیز پیرامون اهمیّت اشتراک منظم و فداکارانه به صندوق تبرّعات بهائی را قدردانی می‌نماید و خاطرجمع است که همیشه احباء را به اصل اشتراک عمومی و همگانی یادآوری خواهید کرد. (ترجمه غیر رسمی)

بیت العدل اعظم الهی

 

الکرم و الجود من خصالی فهنیا لمن تزین بخصالی. (ترجمه غیر رسمی: بخشندگی و سخاوت ازویژگی‌های من است!  خوشابحال نفسی که با فضیلتهای من خود را مزیّن کند.)

حضرت بهاءالله

 

حقّ را مقدّس از کلّ مشاهده کن او است مجلّی بر کلّ و مقدّس از کلّ. 

حضرت بهاءالله

 

این فضلی است که حضرت‌بهاءالله به احبائ الهی اعطاء فرموده‌اند و فقط احبای الهی هستند که افتخار دارند با اموال خویش به پیشرفت امر مبارک مساعدت کنند.  میزان تبرعات  نیست که حائز اهمیّت است، بلکه درجه فداکاری شخص در هنگام تقدیم تبرّع، زیرا فداکاری جاذبۀ تأئیدات الهی است. [ترجمه‌غیر رسمی]

بیت العدل اعظم الهی

 

همه بدون توجه به کمیّت دارائیشان باید [در تبرّعات] شرکت نمایند. [ترجمه‌غیر رسمی]

حضرت شوقی افندی

bottom of page